1909

گیوم آپولی‌نر
(از مجموعه‌شعر الکل)
برگردان از مهدی مرعشی

بانو پیراهنی داشت
از پارچه‌ی عثمانی بنفش
و حاشیه‌ی طلادوزی نیم‌تنه‌اش
دو لایه داشت
كه روی شانه‌هاش می‌افتاد

با چشمان رقصانش همچون فرشته‌ها
می‌خندید می‌خندید
چهره‌ای چونان رنگ‌های پرچم فرانسه داشت
چشمان آبی ، دندان‌های سپید و لبانی سرخ سرخ
او چهره‌ای چونان رنگ‌های پرچم فرانسه داشت

پیراهن یقه‌گرد ‌باز بر تن داشت
و موهایی آراسته به سبك ركامیه
با بازوان برهنه‌ی زیبا

هرگز صدای زنگ نیمه شب را نخواهیم شنید

بانو با پیراهن عثمانی بنفش بر تن
و نیم‌تنه‌ی طلادوزی‌شده
و پیراهن یقه‌گرد ‌باز
حلقه‌ی زلفانش را می‌رقصاند
سربند طلایی‌اش
و با خود می‌کشید كفش‌های سگك‌دارش را
آن‌‌چنان زیبا بود
كه پروا نمی‌كردی دوستش بداری

زنانی جلف در محلات پرجمعیت و شلوغ را دوست می‌داشتم
جایی كه هر روز هستی‌های تازه می‌زاییدند
آهن خون‌شان بود زبانه‌ی آتش مغزشان
دوست می‌داشتم دوست می‌داشتم مردم کارکشته‌ای را که ماشین‌ها
و تجمل و زیبایی برای‌‌شان جز عرق كف دستشان نبود

آن‌چنان آن زن زیبا بود
كه مرا می‌ترساند

1909
Apollinaire
(Alcools)

Traduit en person par moi


La dame avait une robe
En ottoman violine
Et sa tunique bordée de deux panneaux
S´attachant sur l´épaule

Les yeux dansant des anges
Elle riait elle riait
Elle avait un visage aux couleurs de France
Les yeux bleus les dents blanches et les lèvres très rouges
Elle avait un visage aux couleurs de France

Elle était décolletée en rond
Et coiffée à la Récamier
Avec de beaux bras nus

N´entendra-t-on jamais sonner minuit

La dame en robe d´ottoman violine
Et en tunique bordée d´ore
Décolletée en rond
Promenait ses boucles
Son bandeau d´or
Et traînait ses petits souliers à boucles

Elle était si belle
Que tu n´aurais pas osé l´aimer

J´aimais les femmes atroces dans les quartiers énormes
Où naissaient chaque jour quelques êtres nouveaux
Le fer leur sang la flamme leur cerveau
J´aimais j´aimais le peuple habile des machines
Le luxe et la beauté ne sont que son écume
Cette femme était si belle
Qu´elle me faisait peur